یه جای گرم بی هیچ خاطره ای... هیچ خاطره ای

ساخت وبلاگ

اندی:بهت گفتم دوس دارم کجا برم ؟ ... زواتانئو
ـ رِد : چی گفتی؟ زواتانئو

 

ـ اندی : زواتانئو... توی مکزیکه ، یه جزیره کوچیک توی اقیانوس آرام ..

  میدونی مکزیکی ها درباره اونجا چی میگن؟
ـ رِد : نه! 
ـ اندی : می گن که خاطره ای نداره ..  اون جائیه که من می خوام بقیه عمرمو توش زندگی کنم
  یه جای گرم ، بی هیچ خاطره ای ..

ـ رِد : تو نباید این کارو با خودت بکنی اندی ، اینا یه مشت رویاهای مسخره ست ..
  منظورم اینه که مکزیک اون ور دنیاست و تو الان اینجایی {منظورش زندان ..}
  و باید با این وضعیت کنار بیایی ..
ـ اندی : آره درسته باید با این وضعیت کنار بیام ،

اون یه جای دیگه اس و من اینجام ، فکر کنم که این به یه انتخاب ساده ختم بشه 
  تلاش کن برای زندگی کردن ، یا به پیشواز مرگ برو..

 (
اندی : تیم رابینز ، رد: مورگان فریمن، فیلم رستگاری در شاوشنگ). 

***

پانوشت: نه تونستم بمیرم، نه می تونم زندگی کنم. فقط می خوام جائی باشم بی هیچ خاطره ای.

 

امیدوارم اگر صد رهم بیندازی... که بار دیگرم از روی لطف بنوازی...
ما را در سایت امیدوارم اگر صد رهم بیندازی... که بار دیگرم از روی لطف بنوازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mandigarihastam6 بازدید : 89 تاريخ : سه شنبه 9 دی 1399 ساعت: 9:36